کاشانه عشق ما

شهره هستم سال 90 با همسر عزیزم زندگیمونو شروع کردیم و این روزها منتظر کوچولومون هستیم که تو راهه. همین بهانه نوشتن خاطراتم شده-------------- دختر نازنینمون مرداد 92 بدنیا اومد و کاشانه مون سه نفره شد اما عشقش چند برابر

کاشانه عشق ما

شهره هستم سال 90 با همسر عزیزم زندگیمونو شروع کردیم و این روزها منتظر کوچولومون هستیم که تو راهه. همین بهانه نوشتن خاطراتم شده-------------- دختر نازنینمون مرداد 92 بدنیا اومد و کاشانه مون سه نفره شد اما عشقش چند برابر

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد

سلام عید همگی مبارک باشه و امیدوارم روز تعصیل خوبی داشته باشین

حدود یکماه هست که همسر خیلی کارش زیاد شده و روزانه تقریبا 13 ساعت سرِِ کاره و طیبعتا خونه که میومد باید استراحت میکرد و برای روز بعد آماده میشد. این وسط حتی روزهای جمعه و تعطیلی هم نداشت. از طرفی خودش خسته شده بود و از این طرف هم من تنها و بدون کمک بودم و تازه این اواخر کارام روی روال افتاده بود که خدارو شکر برنامه کاریش عادی شد. دوست داشتم امروز بریم بیرون تفریح اما همسر نیاز داشت که این اولین روز تعطیلی رو استراحت کنه و قرار شد که آخر هفته بریم سفر. با اینکه امروز قرار بود همسر استراحت کنه من ساعت 12 بیدار شدم و دیدم که خودش تنها صبحونه خورده و جلو تی وی بود! عسل تو خونه خیلی کلافه میشه و معمولا عصرها می بردمش بیرون قدم میزدم حتی یک روز که بیرون نرفته بودیم شب خیلی بهانه گیر شد و با وجود خستگی همسرم رفتیم یکساعتی قدم زدیم تا خانم کوچولو سرحال بشه.

سه روز بود که عسل تب داشت و خیلی نگران بودیم. دوبار دکتر بردیمش و با مصرف داروهاش فقط چند ساعتی تبش پایین میومد. شب آخر تا صبح بیدار بودم و بدنشو با دستمال نم دار خنک می کردم. با اینکه جلو کولر بود بدنش مثل بخاری سوزان بود. خدارو شکر بعد از سه روز خوب شد و ظاهرا بخاطر در اومدن دندونهای بالایی هست. هر چند هنوز چیزی نمایان نشده. خیلی بیماری بچه ها سخته ایشالا که هیچوقت پیش نیاد برای هیچ پدر و مادری. دخترم خیلی هم صبوره و بی قراری نمی کرد اما بشدت کم اشتها شده و هنوز هم غذا نمی خوره بجز شیر.

قضیه خرید خونه کنسل شد و با وجودیکه قولنامه نوشته بودیم اما بخاطر کارشکنی های بنگاه دار قرار داد بهم خورد. روزی که همسر بهم زنگ زد و گفت صاحبخونه قیمت رو برده بالا و مشتری بهتر داره خیلی ناراحت شدم و باورمون نمی شد اما بعدش سپردم به خدا که ایشالا هر چی که بهترینه قسمتمون کنه. شما هم دعا کنید که زودتر به نتیجه برسیم و فکرمون آزاد بشه. (آیکون دعا)

نظرات 5 + ارسال نظر
بانوی خونه سه‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 06:58 ب.ظ http://kolbemavaddat-1391.mihanblog.com

سلام خانمی.
حقیقتا بعضی مواقع که کار آقایون خونه خیلی زیاد میشه بیشترین فشار زندگی روی خانمها است واقعا خیلی سخته.
خداروشکر که حال عسل خانم گل بهتر شده.
درباره خونه هم بسپارش دست خدا و راضی به رضای خدا باش که خودش بهترینو جلوی پایت میگذاره.
مطمعنا خدا یه خونه بهتر از این براتون گزاشته کنار.

مرسب عزیزم امیدمون ب خدا هست من مطمعنم ک خدا بهترین برنامه رو برامون داره

رزماری پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 12:29 ب.ظ

سلام دوستم
عید شما هم مبارک .الان عسل خانمت چطوره .بهتره انشاء الله .
الهی که بلا از همه دور باشه .
آخی چه حیف شد قضیه خونه .حتماً حکمتی در کار بوده .انشآء الله بهترشو گیر میارین

مرسی رزی جون
خدارو شکر عسل خوب شده فقط هنوز بی اشتهاست

غزل شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 03:18 ب.ظ http://atrechaeedonafareh.blogfa.com

عسل خانوم چطوره؟
خداکنه که دیگه مریض نشه
بخاطر خونه ناراحت نباش حتما حکمتی توش بوده
ایشالا که بهتر از اون گیرتون میاد
عجله نکنید

مرسی غزل جون خوب شد خداروشکر

خانوم گل سه‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 12:05 ب.ظ http://rozhayezendegiman.blogsky.com

سلام شهره جون.خوبی؟امیدوارم الان که این کامنتو مینویسم عسل خانوم خوبه خوب شده باشه.
درمورد خونه هم ناراحت نباش مطمینن بهترشو میگیرین و یه مصلحتی در کار بوده.

مرسی خانم گل عزیز. عسل خدارو شکر خوب شده
بیا زودتر از نی نی برامون بنویس. من خیلییی منتظرم

mahtab دوشنبه 2 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 07:08 ب.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

سلام خانومی
بلا دوره
ایشالا بیماری و بی حالی از عسل خانوم دورباشه همیشه
حتما حکمتی در کار بوده، ان شاالله به زودی خانه ی بهتری قسمتتون میشه

ممنون مهتاب عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد