کاشانه عشق ما

شهره هستم سال 90 با همسر عزیزم زندگیمونو شروع کردیم و این روزها منتظر کوچولومون هستیم که تو راهه. همین بهانه نوشتن خاطراتم شده-------------- دختر نازنینمون مرداد 92 بدنیا اومد و کاشانه مون سه نفره شد اما عشقش چند برابر

کاشانه عشق ما

شهره هستم سال 90 با همسر عزیزم زندگیمونو شروع کردیم و این روزها منتظر کوچولومون هستیم که تو راهه. همین بهانه نوشتن خاطراتم شده-------------- دختر نازنینمون مرداد 92 بدنیا اومد و کاشانه مون سه نفره شد اما عشقش چند برابر

خدای مهربان همیشه همراه من است

امروز عصر همسر برای کاری یه سفر دو روزه رفت و افطارشو هم تو راه خورد. من و عسل این دو روز تنها هستیم. یه حس عجیبی دارم اولین باره تو چنین موقعیتی هستم. قبلا گاهی اینجوری تنها میشدم اما مثلا براش کار پیش میومد و نصفه شب میرفت و صبح خونه بود. اما به این که فکر میکنم دو روز همه ی مسوولیت زندگی رو دوشمه یکم نگران میشم. خیلی بیشتر مراقب عسل هستم که یه وقت اتفاقی نیفته که دست تنها تو دردسر بیفتم. خیلی تو خونه جاش خالی هست و با اینکه بیشتر وقتش تو روز سرکاره اما همین که هر روز امید دارم که سر ساعت بیاد خونه خودش دلگرمیه. اما حالا میدونم که فعلا نباید منتظر باشم

تو این چند شب بعد از خوابوندن عسل خوابم نمیبره و برای همسر سحری درست میکردم. یک حسن این کار این بود که فرداش که بیدار میشم دغدغه ی تهیه ی ناهار ندارم و بیشتر کنار عسل هستم بخصوص که خودش هم معمولا صبح ها بیشتر منو میخواد و وابسته تر هست. وقتی تو آشپزخونه مشغول باشم میاد سراغم و بهونه میگیره. امشب آشپزی نکردم و کلافه تر شدم. 

امروز دندون چپ بالای عسل نیش زد و بی اشتها بود. شب قبل از خوابش یه سطل آب کذاشتم تو آشپزخونه و گذاشتم هرچقدر دوست داره آب بازی کنه تا اونجا که از لباسهاش آب می چکید. خیلی دوست داره و غرق شادی میشه. اونقدر آب ریخت که کف آشپزحونه لیز شد و لباسهاشو درآوردم بردمش حمام و کلی تو وانش بهمراه اسباب بازی هاش سرگرم بازی شد و خنده های شیرینش تو حموم می پیچید، آخرش بزور آوردمش بیرون و باگریه میخواست برگرده تو حمام. بعد از این تخلیه انرژی شد و یکم غذا خورد و بالاخره خوابید. از اینکه امشبو براش یه برنامه مورد علاقه ش داشتم و لذت برد خوشحالم و خدارو شکر می کنم که تنهایی و نگرانی خودم باعث نشد که شب دخترمون خراب بشه. 

حالا می فهمم وقتی من خونه نیستم همسرجونم چی می کشه. خدا بهمراهش باشه و سایه ی همه ی آقا و خانمهارو بالای سر زندگی شون حفظ کنه

پی نوشت: برای یادآوری خودم این یادداشتو رو یخچال نوشتم که دیدنش دلمو قرص میکنه


نظرات 5 + ارسال نظر
خانوم گل پنج‌شنبه 12 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 03:55 ب.ظ http://rozhayezendegiman.blogsky.com

سلام شهره جون جای همسریت خالی نباشه انشالله که بسلامتی برگرده
وقتی یه نی نی کوچولو تو خونه باشه وجوده مردا حتی اگه کمکی هم نکن دلگرمیه

سلام عزیزم ممنونم
واقعا همینطوره. با وجود بچه آدم خیلی بیشتر احساس مسئولیت میکنه
خدارو شکر یک شبش گذشت

باشگاه پژوهشی ساداکــو جمعه 13 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 12:00 ق.ظ http://sadako.loxblog.com

از هم اکنون به فکر تقویت رزومه تحصیلی و شغلی خود باشید.
تبدیل پایان نامه به کتاب
تقویت رزومه (مصاحبه دکتری Ph.D)
مقایسه = ارزش هر کتاب تالیفی 15 الی 22 نمره / کتاب ترجمه 5 نمره
(مقاله علمی پژوهشی چاپ شده 5 نمره / علمی ترویجی 2 نمره و ISI دارای 7 نمره)
فرصتی برای دیده شدن > چاپ هر گونه کتاب دانشجویی/ تالیفی/ ترجمه/ کار گروهی
با هزینه اندک بدلیل درنظر داشتن تنگناهای مالی دانشجویان
با راهنمایی گام به گام 24 ساعته؛ از ارسال متن تا چاپ و تحویل کتاب (ویژه کتاب اولی ها)
بدون حضور شما در تهران (ویژه شهرستانیها)
ارسال متن با ایمیل/ واریز هزینه با عابر بانک/ ارسال کتب با پست
با کلیه مجوزهای قانونی از وزارت ارشاد، اداره شابک ISBN ، فیپای کتابخانه ملی ایران و ...

باشگاه علمی و پژوهشی ساداکو
クラブ 科学的 と 研究 禎子
Sadako Scientific and Research Club

30٪ تخفیف برای کتاب اولی ها
5٪ تخفیف ویژه اهالی بلاگ اسکـای

mahtab یکشنبه 15 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 12:48 ب.ظ http://mynicechild.niniweblog.com

نبودن اقایون درخونه برا خانمها سخته...البته برای من که اینطوره...و برای شما هم...بقیه رو نمیدونم؟!...حتما تاحالا رسبدن..خدا پشت و پناهشون
خونواده خودتون شهر دیگری هستند؟ایشالا سلامت باشن
عباداتتون هم قبول

رزماری دوشنبه 16 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 10:54 ق.ظ http://mano-hamsaram.blogsky.com

خدا همسرت رو همیشه برات سلامت نگه داره تا تکیه گاه زندگیتون باشه .
آفرین بر تو که در نبود همسرت ، نگذاشتی به عسل بد بگذره .مامان مهربونی هستیا

مرسی دوست گلم

رز پنج‌شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 07:38 ب.ظ http://rozandmoor.blogfa.com

سلام عزیزم ببخشید بهت کم سر میزنم چون نمیتونم تو لیست دوستانم واردت کنم
مرسی عزیزم که پیشم میای
ایشالا زودتر بابای عسل بیاد خونه
چرا نرفتی خونه مامانت؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد