هفت ماه از لحظه ای که برای اولین بار دیدمت و به چشمانت خیره شدم می گذرد. چشمانی که تماشایشان آرزویم بود
از زمانی که بعد از نه ماه برای اولین بار با پوستم لمست کردم و در آغوشت کشیدم. صدایت را شنیدم صدایی که شنیدنش آرزویم شده بود.
امروز ناباورانه هفتمین ماهگرد زمینی شدنت را در قلبم جشن گرفتم. تو هفت ماهه شدی و هر روز دوست داشتنی تر و شیرینتر و من هر روز عاشقترت میشم
امروز برایم یادآور یکی از روزهای مهم تحصیلیم هست که از سمینار دوره ارشدم دفاع کردم و قصد داشتم برای مدتی به خودم استراحت بدم و بعد روی پایان نامه کار کنم. بعد از ارائه سمینار شاد و سبکبال بودم و بعد از یه سفر کوتاه با خانواده به خونه برگشتم و چند روز بعد مراسم رسمی نامزدیمون برگزار شد. بعد از اون مقدمات عقد و ... و از سال 88 تا کنون 9 اسفند برام شد یک روز دوست داشتنی اما هیچوقت تصور نمی کردم 4 سال بعد توی این روز هفت ماهگی دخترمونو جشن بگیریم.
عسلم روزهایت شاد شاد
سلام.
هنوز مامانم نشدم ولی با تمام وجودم حرفاتونو حس کردم.
انشاالله عروس شدن عسلتون را بیاید بگید وماهم تبریک بگیم.
مرسی بانو جان،ایشالا خودتونم این روزهارو تجربه می کنید
زندگیتان با این عسل خانم 7 ماهه همیشه به شیرینی عسل باد
ان شاء الله همیشه موفق و پیروز باشید
و در کنار همسر و دخترتون اوقات به کام باشه
ممنون مهتاب جون
سلام.. ایشالا همیشه با فرزندتون زندگی خوب و سرشار از مهرو محبت داشته باشین....خاطرات خوبی هم دارین..
ممنونم
چه زیبا
چه اسفند خوبی شد برای شما .میگن تا 3 نشه بازی نشه ، انشاء الله سومین اتفاق 9 اسفند شیرین تر باشه برات
خداروشکر میکنم و بازهم امید بخدا
ایشالا شماهم امسالو بخوشی سپری کنین و سالی بهتر پیش رو داشته باشین
چقدر ماهگرد بچه ها تند تند میاد و واقعا چه لحظه شیرینی هست
برای خود من هم باورش سخته که هفت ماه گذشته!!
ایشالا هزار ساله بشه
چه حس خوبی
من مادر نشدم تا حالا
ولی احساس میکنم حس قشنگی باشه
ای جونم
تو هم ایشالا بوقتش مادر میشی غزل جون![](http://www.blogsky.com/images/smileys/119.png)
کجایی؟نیستی
یه مدت خیلیییییی کار داشتم واسه همین نتونستم بیام
ایشالا ازین به بعد زوود زووود میام