کاشانه عشق ما

شهره هستم سال 90 با همسر عزیزم زندگیمونو شروع کردیم و این روزها منتظر کوچولومون هستیم که تو راهه. همین بهانه نوشتن خاطراتم شده-------------- دختر نازنینمون مرداد 92 بدنیا اومد و کاشانه مون سه نفره شد اما عشقش چند برابر

کاشانه عشق ما

شهره هستم سال 90 با همسر عزیزم زندگیمونو شروع کردیم و این روزها منتظر کوچولومون هستیم که تو راهه. همین بهانه نوشتن خاطراتم شده-------------- دختر نازنینمون مرداد 92 بدنیا اومد و کاشانه مون سه نفره شد اما عشقش چند برابر

تولدت مبارک عزیزم

پنجشنبه گذشته تولد همسر بود و بعد از روزها اندیشیدن هدیه تولدشو از نت چند روز قبل سفارش دادم و به حسابم چهارشنبه و نهایتا پنجشنبه میرسید. چهارشنبه خبری نشد، صبح پنجشنبه قبل از رفتنم به همسر تبریک گفتم و گفتم منتظر خبر خوبی باشه. جالبه که همسر هیچوقت تاریخ تولدش تو ذهنش نمیمونه. در واقع روز تولدش این روزه اما تاریخ شناسنامه متفاوته. برای من این روز مهمتره و همیشه تولدشو تو این روز میگیرم. کارم زودتر از همیشه تموم شد و تو راه برگشتن هم براش گل خریدم اما اومدم خونه دیدم سفارشم نرسیده هنوز! تا عصر هم خبری نشد و دیگه طاقت نیاوردم و بهش گفتم که براش سفارش دادم و باید تا امروز می رسید. تا شب بلخره از دهنم بیرون کشید که چی هست و خلاصه که دیگه لطفشو از دست داد. اول هفته تلفنی و حضوری و از طریق سامانه اینترنتی پیگیری کردم تا بلخره دیروز آوردن!! و معلوم شد اشتباه از مامور توزیع بوده که زنگ آپارتمانمونو اشتباه زده و بعد هم بسته رو مرجوع کرده. دیروز تضمیم گرفتم که مراسم تولدو بگیرم اما چون شب قبل خوب نخوابیده بودم بعد از ظهر میخواستم یه چرت کوچیک بزنم که شد 2 ساعت! با عجله بیدار شدم تا اومدن همسر یکساعت وقت داشتم. کیک و ژله میوه ای درست کردم و برای شام هم ته چین. هدیه رو هم دست نزده گذاشتم تا همسر خودش باز کنه. خلاصه دیشب مراسم جشن سه نفره مون بخوبی برگزار شد و رسما تولد همسرجان مبارک شد.

چند روزه که خرده کاری های خونه رو شروع کردم و به کابینتهای اشپزخونه سر و سامان دادم. سبزه عید هم پهن کردم و قراره کم کم قد بکشه. همسر تا چند روز پیش می گفت خونه مرتبه و کاری نداره برای عید. اما در اقدامی عجیب چند شب پیش خودش رفت سراغ یکی از اتاقها و گفت میخوام خونه تکونی رو شروع کنم. در آخر هم دوتا استیکر که تازگی خریده بودم دید و با هم تو سالن چسبوندیم. خیلی فضارو تغییر داده و چشمم که میفته بهشون روحیه میگیرم. عید پارسال خونه نبودم و با وضعیتی که داشتم زیاد خونه بوی عید نمی داد. اما امسال همه چی متفاوته

چند وقت بود که عسل شبها تو خواب غلت میزد و به کناره های تختش میخورد و باعث میشد بیدارشه. خیلی دوست داشت لبه تختو بگیره و با اینکه هنوز نشستن بلد نیست خودشو بلند می کرد و با کمک کناره ها تخت می نشست روی تخت. بعضی وقتها من که بیدار میشدم می دیدم نشسته روی تختش!! شب که بیدار میشد و میخواستم بهش شیر بدم خیلی برام سنگین میشد برداشتن و گذاشتنش توی تخت. خلاصه تصمیم گرفتم تختو کنار بذارم و کنار تخت خودمون براش رختخواب پهن کردم. خوابش خیلی سنگینتر شده چون جاش وسیعتره و هر چقدر بچرخه به چیزی گیر نمی کنه. معمولا شب تا ساعت 6 صبح میخوابه! اونموقع هم که معمولا برای نماز بیدار می شم میرم کنارش و همونجا بهش شیر میدم تا بخوابه و برگردم سر جام. در کل آرامش جدیدی به شبهامون اضافه شده اما صبح ها زودتر از قبل بیدار میشه و وقتی میرم سراغش میبینم بی سر و صدا بیدار شده و رفته سراغ کم و کشو و داره وسایلو میریزه بیرون. همین امروز زودتر از من بیدار شده بود و وقتی من بیدار شدم دیدم در سکوت داره با کشوها بازی میکنه و چندتا از لباسهامو بیرون آورده و دورش پیچیده. جالب اینه که تا منو میبینه از خودش صدا در میاره و دست و پاهاشو سریع تکون میده.

با اینکه تمام پنجره هامون توری دارن و خیلی کم باز میذاریم چند روزه که پشه اومده داخل و من و عسل توپ توپی شدیم. دوست ندارم از سم استفاده کنم و هر شب سعی میکنم آشپزخونه و ظرفها تمیز باشه و زباله هارو هم بیرون میذاریم.

دیشب یه خواب بد دیدم که از صبح که بیدار شدم یادم که میفته خدارو شکر میکنم بخصوص بخاطر سلامتی خودمون و عسل جون

خدایا شکر

پی نوشت: باید اعتراف کنم که هر چی فکر کردم یادم نیومد که از تولد پارسال همسر تا حالا کیک درست کرده باشم. یه جورایی غلق کار از دستم در رفته بود و اونی که انتظار داشتم نشد. اینجارو ببینین. چون وقتم تنگ بود برای خرید شمع نرفتم و شمع ها هم شهره ساز هستن

بعدا نوشت: دوشنبه هفته پیش گوشی ای که سفارش داده بودم رسید دستم. خیلی ازش خوشم اومد و توی یک هفته ای که دستمه خیلی بیشتر عاشقش شدم. هنوز به یک هفته نرسیده مموریش پر شده از عکس و فیلم و صداهای عسل و کلی برنامه و ترانه های کودکانه. اینو دیگه خیلی مواظبم که از دستش ندم.


نظرات 4 + ارسال نظر
آیسن چهارشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 04:54 ب.ظ

مبارک باشه تولدشون
چه نی نی ماهی دارین شما

ممنون عزیزم، لطف داری
ایشالا بزودی تو هم از نی نی نازت میگی

mahtab یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 01:15 ب.ظ خhttp://mynicechild.niniweblog.com

ایشالا سایشون رو سرتون مستدام باشه
پسر منم وقتی کنار خودم میخوابه بهتر میخوابه،
نااازی به عسل خانوم خوب و عزیز

مرسی مهتاب جون

سامانه پیامک جمعه 22 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 01:15 ق.ظ http://panel.mida -co.ir/

بنام خدا با سلام خدمت شما مدیر گرامی شما می توانید فقط با پرداخت ده هزار تومان صاحب یک پنل پیامک همراه با خط اختصاصی ارسال و دریافت شوید. با این خط می توانید پل ارتباطی جدیدی برای کاربران خود فعال نمائید.لازم به ذکر است پیامک های نرفته به شما برگشت داده می شود.همچنین می توانید خط مورد علاقه خود را میان ده هزار خط انتخاب نمائید .جهت دیدن دمو و ثبت نام به آدرس زیر مراجعه فرمائید panel.mida -co.ir/register.php باتشکر میدا

رزماری یکشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 10:31 ق.ظ http://mano-hamsaram.blogsky.com

شهره جون تولد همسرت رو بهت تبریک میگم .
در کا میز قشنگی شده بود ، خودتو درگیر نکن که کیکت خوب شد یا نه .مهم اون عشقیه که با کیک و کادو تولد به همسرت هدیه دادی .
راستی گوشی چه مدلی گرفتی که اینقدر راضی هستی ازش .یه کم تبلیغات کنی هیچ مشکلی پیش نمیادا

بازم ممنون عزیزم
برای خودم هم مهم اینه که خاطره ی اونروز به نحوی تو ذهنمون بشیرینی ثبت بشه و همه ی تلاشمو. میکنم
در مورد گوشی چون خیلی کارامو با تبلت انجام میدادم دنبال مدلهای بالا نبودم فقط برام دوسیم بودنش مهم بود چون یه خط به کارم اختصاص دادم و نمیخواستم دو گوشی باشم
گوشیم ال جی مدل l4 هست. اینقدر خوبه که دیگه هفته ای یکبار هم سراغ تبلت نمیرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد